کفش‌های تا به تا

ساخت وبلاگ
شکاف آیا دلیلش چیست وقتی خانه در داردکسی باید که از این راز کعبه پرده برداردبه دنبال چه می‌گردند گرد کعبه حاجی‌ها؟به غیر از آن شکاف حیدری چیزی مگر دارد؟بیا و سنگ حیدر را بزن بر سینه ای حاجیکه از خشت و گل  این خانه لطفی بیشتر داردبیا! هرکس علی را دیده باشد کعبه را دیدهشکافی بر تن کعبه است که مولا به سر داردلباس کعبه را هر سال گیرم نو کنند امالباس نو به زخم کهنه‌ی او کی اثر دارد؟دهان کعبه را بایست هم با نقره می‌بستندکه از اسرار صاحبخانه و مهمان خبر داردمن از جهل عرب حیران که شق‌الکعبه را دیدهو از پیغمبر خود خواهش شق‌القمر داردعلی را این و آن نون لنا خواندند و فهمیدمچرا مولا همیشه با خودش  تیغ دوسر داردمحمدحسین ملکیان کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 128 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 4:52

هرکس بهای عشق را سنگین بپردازددر زندگی کمتر به آن و این بپردازدتاوان بی‌تدبیری سلطان محمد راآخر چرا سلطان جلال‌الدین بپردازد؟اسب سیاست خرج و برج خویش را داردهرکس که می‌چسبد به قاچ زین بپردازدما ریختیم این زندگی را پای نام و نانخرج و خراجش را نباید دین بپردازد!فرهاد عشقش کوه‌کندن بود و تاوانشدر طول تاریخ از چه رو شیرین بپردازد؟تاوان تهمت‌های بیش از ده برادر راظلم است اگر هر روز بنیامین بپردازدوقت است دنیا از خدا قدری بیاموزدسهم مرا بی‌تهمت و توهین بپردازدمحمود اکرامی کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 132 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 4:52

سلام دختر مشروطه‌خواه تبریزیبدون اسب و کتل نیز فتنه‌انگیزیرواق هشتی ابروت: موزه‌ی قاجارتراش و طرح تنت: دستباف تبریزیبه حکم موی تو از خیل سربه‌دارانمخودت مگر که به خونخواهی‌ام به پا خیزیخوشا به من که مرا با هزار سودایمهزار مرتبه از موی خود بیاویزیخوشا سیاست ابروی تو که از چپ و راستگرفته نصف جهان را بدون خونریزیمن از تصوف عطار خون به دل دارمتو از مغازله‌ی شهریار لبریزیتو شاهزاده‌ای و شاعری زیاده‌طلببه پیشگاه تو آورده شعر ناچیزیعلیرضا بدیع کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 144 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 4:52

هرچه هلاک می کندهرچه بلاک می شومباز به شوق دیدنشلینک به لینک می رومتا برسم به پیچ اوصفحه ی اینستاگرامبا گل رخ نمای آنسبزه نگار شوخ و شنگهای کلاس و خوش پلانچشم نواز و خوش ویوهشتک عکس و مطلبشلاکچری تر از همهوُیس فرست و نخبه درفن بیان و دکلمهمزه پران و بذله گولایو گذار و زبده درکار کلیپ و دابس مشلایک خورش زبان زد وصحبت پیچ و فالواشخانه به خانه، کو به کوسلفی قهوه خوردن ومارلبرو کشیدنشروح به جسم می دمدتا چه رسد به دیدنشچهره به چهره رو به رودست به کار چت شدمتا بنویسم ای خداقصه ی عاشق شدنِاین دل ورپریده رانکته به نکته، مو به موپاسخ منفی اش اگرسِند شود به پی وی امراه می افتد اشک مندجله به دجله، یم به یمچشمه به چشمه، جو به جومصطفی مشایخی کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 138 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 4:52

ما را دلی‌ است چون تن لرزان بیدهاای سروقد! بیا و بیاور نویدهاباز آ و با نسیم نگاه بهاری اتجانی دوباره بخش به ما ناامیدهاما جمعه را به شوق تو تعطیل کرده ایمای روز بازگشت تو آغاز عیدهابازآ که خلق را نکشاند به سوی خویشبازار پرفریب مراد و مریدهابرگرد تا زمین و زمان را رها کنندچپ‌ها و راست‌ها و سیاه و سفیدهابسیار دسته‌گل که برای تو چیده‌ایماین خاک غرقه است به خون شهیدهاخون حسین می‌چکد از نیزه‌ها هنوزبرگرد و انتقام بگیر از یزیدها...افشین علا کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 126 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 4:52

ای خنده‌هایت بخیه‌یِ زخمِ فراموشیژرفِ تُهی! تنهاییِ بعد از هماغوشی!در عشق، گاهی چاره‌ای غیر از خیانت نیست؛گاهی اگر سودابه هم باشی، سیاووشی...یک عمر جادو کرد و جنبل، آخرش دیدیمبیرون نیامد از کُلاهِ عشق، خرگوشیاین شیرِ بی یال و دُم و اِشکَم، خودش مانده‌ستدر دام‌ها، چشمْ‌انتظارِ مُعجِزِ موشی!من پنجمین دیوارِ زندانِ خودم هستمدیگر نماند ای اسمِ شب! نه چشم و نه گوشی...دیوانه‌ام کرده ست این دلتنگیِ کافرآه ای غم ات ذکرِ تکلّم‌های خاموشی!شد سجده طولانی، گمان کردی مسلمانم؟سُبحانَ مَن...، سُبحانَکَ ....، آه از فراموشی!عبدالحمید ضیایی کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 140 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 4:52

داشت در یک عصر پاییزی زمان می‌ایستادداشت باران در مسیر ناودان می‌ایستادبا لبی که کاربرد اصلی‌اش بوسیدن استچای می‌نوشید و قلب استکان می‌ایستاددر وفاداری اگر با خلق می‌سنجیدمشروی سکوی نخست این جهان می‌ایستادیک شقایق بود بین خارها و سبزه‌هاگاه اگر یک لحظه پیش دوستان می‌ایستاددر حیاط خانه گل‌ها محو عطرش می‌شدندابر، بالای سرش در آسمان می‌ایستادموقع رفتن که می‌شد من سلاحم گریه بودهر زمان که دست می‌بردم بر آن، می‌ایستادموقع رفتن که می‌شد طاقت دوری نبودجسممان می‌رفت اما روحمان می‌ایستاداز حساب عمر کم کردیم خود را، بعد ماساعت آن کافه یک شب در میان می‌یستادقانعش کردند باید رفت؛ با صدها دلیلباز با این حال می‌گفتم بمان، می‌ایستادساربان آهسته ران کارام جانم می رودنه چرا آهسته، باید ساربان می‌ایستادباید از ما باز خوشبختی سفارش می گرفتباید اصلا در همان کافه زمان می‌ایستادکاظم بهمنی کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 156 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 4:52

آری همین امروز و فردا بازمی‌گردیمما اهل آنجاییم، از اینجا بازمی‌گردیمبا پای خود سر در نیاوردیم از این اطرافبا پای خود یک روز اما بازمی‌گردیمچون ابرها صحرا به صحرا برد ما را بادچون رودها صحرا به صحرا بازمی‌گردیماین زندگی مکثی‌ست مابین دو تا سجدهاستغفراللهی بگو، ما بازمی‌گردیمبین جماعت هم نماز ما فرادا بودعمری‌ست تنهاییم و تنها بازمی‌گردیم*ما عاقبت "انا الیه راجعون" بر لباز کوچه بن‌بست دنیا بازمی‌گردیممحمدمهدی سیار* و لقد جئتمونا فرادا کما خلقناکم اول مره (همانا تنها به سوی ما آمدید، آن سان که در آغاز آفریدیمتان) انعام/۹۴ کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 141 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 4:52

آن رتبه را که هیچ کسی از ازل نداشت زهرا همیشه داشت که چون خود مثل نداشت از این جهت شبیه به پروردگار بود که اصلِ اصل بوده و اصلاً بدل نداشت حتی اذانِ حیّ علَی الغربت علی بی ذکر نام فاطمه خیرالعمل نداشت شیعه دلش چنین ز غمِ در نمی شکست مانند مرتضی اگر این خانه یل نداشت هر چند سومین پسرش را بدون شک در اوج عرش داشت ولی در بغل نداشت سوگند می خورم به خود نام فاطمه زهرا اگر شهید نمی شد اجل نداشت مهدی رحیمی کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 123 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 4:52

با رفتنت خالی مکن دور و برم را پاشیده تر از این مگردان لشگرم را ای نیمه ی مجروح من ای کاش با تو در خاک بگذارند نیم دیگرم را بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را باور نمی کردم که روزی پیش چشمم از پا بیندازد غلافی همسرم را تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم حالا بیا و جمع کن خاکسترم را هرشب حسن در خواب میگوید مغیره دست از سرش بردار کشتی مادرم را دیروز اگر در پیش طفلانم حرم سوخت فردا بسوزانند با طفلان حرم را از کربلا دیشب صدایی را شنیدم انگار طفلی گفت عمه معجرم را... محسن عرب‌خالقی کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 101 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 4:52